جامعه ایران بر اساس برآورد دولت تا پایان سال 91 حدود 75 میلیون نفرجمعیت داشته است. نیمی از این جمعیت زنان می باشند. از نظر حقوقی زنان و مردان حقوق برابر دارند. اما از نظر اخلاقی و روحی و دارا بودن فضلها، زن و مرد تفاوت دارند.
بدین خاطر در نقش دادن به تحول در خانواده و در جامعه یکسان عمل نمی کنند.
از آنجا که موضوع نقش زن است، به مسئله نقش مردان کمتر خواهم پرداخت. ولی بایستی فراموش نکنیم که مردان و زنان با هم در ایجاد تحول نقش ایفا می کنند.
زن بعنوان انسان نقشی بس مهم در تحول شرایط خود و جامعه در جهان داراست.
باور به اینکه وی به مثابه انسان دارای حقوی ذاتی است که در هیچ شرایطی و هیچ دولت و قدرتی چه در سطح خانواده و یا اداره و یا دولت و جامعه نمیتواند ان حقوق را از وی سلب کند. پایه و زمینه ایفای نقشهای بسیاری است که زنان جامعه ایفا میکنند.
زنان نقشهایی که در بنیانهای اجتماعی و فرهنگی ایفا میکنند از محل کار گرفته تا خانواده و مدارس و دانشگاه.
خانواده کانونی است که در ان زن و مرد بطور یکسان نقش ایفا میکنند.
زن از یک طرف همسر است و از طرف دیگر مادریعنی کار اساسی اش تربیت انسان است. و یا بهتر بگوییم هم زمان هر دو می باشد. بنا بر اینکه کانون خانواده بر چه اساسی شکل بگیرد سمت و سوی متفاوتی خواهد یافت.
خانواده ای که بر اساس ثروت طرفین و دارا بودن مدرک، زیبایی، جایگاه خانواده، روابط خانوادگی و تعداد فرزند بخاطر کسب ارثیه و … شکل می گیرد، در ان مادیات نقش اول را بازی می کند و بدین خاطر اختلافات زود خود را نشان خواهند داد.
در ازدواجی که بر اساس عقیده و علاقه شکل می گیرد، خلاقیت و رشد طرفین اساس می گردد. به نظر من عقیده و علاقه پایه ازدواج می باشد. هم عقیده بودن نقش مهمی را در زندگی و تربیت و تقسیم کار و مسئولیت در خانوده بازی می کند.
در زندگی بر اساس هم عقیده بودن که بنیادش بر آزادی و حقوق مداری است، تنشها کمتر و زود گذر خواهند بود. در خانواده ای که عقیده ها بر اساس تضاد باشد، هر یک سعی می کند دیگری را مطیع خود کند. و چون این عمل مایه اصلیش زور است و مخالف حق و حقوق دیگری است به تنش می انجامد.
خانواده ای که اساسش حقوق مداری است. در این خانواده هر کس حقوق دیگری را رعایت می کند و زمینه ای می شود که دیگری از حقوق خود برخوردار شود. از طرف دیگر هر کس میدان رشد استعدادهای دیگری می گردد و چنین خانواده ای دوام و رشد بهتر و بیشتری خواهد یافت.
در زندگی زناشویی که اعتقاد به حق اختلاف و حق اشتراک و رعایت آن روزمره تمرین می گردد، اختلاف زدایی و امکان رشد را بوجود می آورد. در ایران سالهای اول انقلاب بسیاری از جوانان بر اساس همگرایی در نظر و بدور از تجملات و مادی گرایی ازدواج می کردند. دید به مهریه و جهیزیه تغییر کرده بود. ازدواجها ساده بودند و میثاق بین دو نفر اصل بود. اما در کوتاه زمان با سلطه استبداد فقیه در ایران و رشد جو خشونت، دید به ازدواج هم تغییر کرد. امروز جوانی که می خواهد تشکیل خانواده بدهد با مشکلات مختلف مادی روبروست. مشکلات مادی، باعث کاهش امکان ازدواج را برای بسیاری شده است. مشکلات مادی که بخش عمده آن از ناتوانی مدیریت نظام حاکم بر ایران بوجود آمده است و بدین خاطر امکان زندگی را برای بسیاری سخت کرده است.
زن در دید ولایت فقیه و در نظریه فقه حوزه، ضعیفه است و تنی فریبنده و مظهر سکس دارد. این دید البته در زمان شاه و قبل از استبداد فقیه نیز رواج داشت. بقول شاه ” جهان هنوز یک زن آشپز خوب تربیت نکرده است ” و زن به عنوان مظهر سکس تعریف می گردید. امروزه نظام ولایت فقیه زن را مظهر سکس تعریف می کند که البته بصورت پوشیده بایستی نگاه داشته شود. این دید به زن در طول تاریخ باعث شده که اکثر مردان ایرانی زن خود را، دل فریب، زیبا، کدبانو و هوشیار و البته مطیع می خواهند. نظری به آمار ازدواج و طلاق بیافکنیم:
در 17 دی به گزارش افکار نیوز خانم مهرنوش کوهستانی از وکلایی است که روزانه پروندههای زیاد برای طلاق را بررسی میکند به گفته وی ناتوانی جنسی، اعتیاد، بیکاری، درآمد پایین و نپرداختن نفقه از سوی شوهر علت اصلی درخواستهای طلاق در دادگاهها است که متاسفانه پس از دو تا چهار سال زندگی مشترک میان زوجین و بیشتر توسط زوجه اقدام میشود.
وی دلایل طلاق را بدین صورت شرح می دهد: نتایج بررسی بر روی هزار پرونده طلاق در دادگاههای جنوب شرق و شمال غرب تهران نشان میدهد که فقر مهارتهای ارتباطی علت ۴۰ تا ۴۵ درصد طلاقهاست. علت دیگر عدم تناسب خصوصیات شخصیتی دختر و پسر است. سومین علت اختلافات بالینی افسردگی، اضطراب و وسواس هاست. همچنین علت دیگر مشکلات اقتصادی است. از سوی دیگر رفتارهای پرخطر مانند اعتیاد و دخالتهای والدین از دیگر عوامل طلاق است.
پس نیمی از از طلاقها ناشی از درک یکدیگر است و به عبارتی هم نظر و هم زبان نبودن دو نفر.
اگر میزان طلاق در 3 کشور اروپایی را با ایران مقایسه کنیم به این نتایج می رسیم:
فرانسه، حدود 66 میلیون نفر جمعیت دارد و در سال گذشته، حدود 133 هزار طلاق در آن به ثبت رسید. در آلمان 82 میلیونی، حدود 190 هزار طلاق به وقوع پیوسته است. انگلیس 60 میلیونی هم 144 هزار طلاق در سال به ثبت میرساند و … . قطعاً این آمارها خبر از وخیم بودن شرایط زندگی انسانها است ونشان می دهد که وضعیت نیز “تکان دهنده” است چرا که خبر از فروپاشی بنیان زندگی دو نفررا حد اقل بدون احتساب فرزندان طلاق و اثرات روانی ان را میدهد. اما بد نیست بدانیم که در ایران هم آمار، کما بیش با این کشورها –با اندکی بالا و پایین– مشابه و “تکان دهنده” است به گونه ای که در ایران 77 میلیونی، سال گذشته 150هزار و 324 طلاق به وقوع پیوسته است.
جالب این که در سال های اخیر، در برخی کشورهای غربی از جمله فرانسه طلاق روند نزولی دارد به طوری که تعداد طلاق ها در سال 2005 در فرانسه، بیش از 155 هزار مورد بود، در سال 2006 این رقم به 139 هزار کاهش یافته و نهایتاً به 133 هزار مورد در سال رسیده است.
اما در ایران برخلاف فرانسه، طی سال های اخیر، آمار طلاق رو به رشد بوده است:
سال85 : 94039 طلاق
سال 86: 99852
سال 87: 110510
سال 88: 125747
سال 89: 137200
سال 90: 142841
سال 91: 150324
در بعضی از استانها مثل استان البرز، 50 درصد ازدواجها به طلاق منتهی می گردد . اکثر دعواهای قبل و بعد از ازدواج ریشه اصلیش مادیت می باشد.
از ذکر مشکلات ناشی از طلاق میگذرم اما قابل توجه است از انجا که زنان نسبت به مردان به حقوق پایمال شده خود بیشتر آگاه شده اند حاضر به ادامه زندگی در خشونت و تحقیر نیستند و یک تفاوتی ماهوی مابین مادران دیروز و زنان امروز بوجود آمده است.
اما هنوز این آگاهی به حقوق متاسفانه به حدی نرسیده است که در ابتدای انتخاب شریک زندگی نقش اول را ایفا کند. دختران و پسران طلاقها و مشکلات خانواده ها را می بینند به این حال، در ابتدا برای تشکیل زندگی به تقش عقیده توجه نمی کنند و یا شناختی از مفاهیمی مثل آزادی و استقلال در ابعاد فردی و اجتماعی و نقش آزادی و استقلال در خانواده و در تربیت فرزند ندارند. از اینرو زنان و مردان حقوق مند تربیت نمی شوند و بدین خاطر مادری که به حقوق خود واقف نیست فرزند خود رانیز نمی تواند حقوقمند تربیت کند. چنین مادری نمی تواند استعدادهای فرزند خود را خوب شناسایی کرده و او را متناسب با رشد استعداد های فرزندش پرورش بدهد. البته به همین نسبت نیز مردان از ایفای نقش خود در تربیت فرزند حقوقمند غافلند. این غفتلها در نگرش به حقوق و پاسداری از انها مسلما در ابعاد دیگر حیات اجتماعی زنان منجمله محیط کاری نیز نقش خود را ایفا میکند.
در حال حاضر در جامعه ایران دید مادی به زندگی نقش اول را بازی می کند. رژیم با نفی مادیت و تبلیغ بر ضد مادیت و از طرف دیگر سران رژیم با خورد و بردهای فراوان و در عین ثروت اندوزی و زندگی تشریفاتی ، ذهنیت مادی را به جامعه تزریق نموده اند. در واقع الگوهای نظام، الگوی ثروت اندوزی و تفاوت طبقه زندگی اقتصادی است. چنین جامعه ای که فضای سیاسی و فضای بیان بسته است جامعه روی میاورد به ظاهر سازی و پرداختن به شکل بیش از محتوا روی میاورد تا زنان به شکل خود بیشتر از ذهن خود بها دهند. به آمار جراحی های زیبایی توجه کنیم که مد شده اند.
در 22 دی به گزارش خبرآنلاین: دکتر سیدعبدالحسن امامی رییس انجمن جراحان پلاستیک ایران به مناسبت برگزاری دومین کنگره جراحی پری اوربیتال اینگونه اظهار نظر کرده است:” سالانه حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار جراحی زیبایی در کشور انجام می شود و ضرورتی برای انجام آنها وجود ندارد.
۶۰ درصد این موارد مربوط به جراحی بینی و بقیه آن مربوط به سایر جراحی های زیبایی و پلاستیک است. جراحی پلک و صورت در ایران در رده چهارم می باشد. “در مقایسه با آمار ایران جالب است که توجه کنیم در آلمان 8 هزار عمل جراحی زیبایی در سال انجام می شود. با وجود اینکه در آمد آلمانیها از ایرانیها بسیار بالاتر است. ایران یکی از بالاترین وارد کننده مواد آرایشی در سطح جهان می باشد.
گویی عدم رضایتی که در زنان بر اثر عدم رعایت لوازم حقوقی خود وجود دارد به عدم رضایت نسبت به ظاهر خود نیز بسط یافته است. این توجه به ظاهر بطور اتوماتیک به فرزند دختر نیز انتقال داده میشود. همانگونه که توجه پدر خانواده به مظاهر قدرت و تشخص طلبی از قبیل اتوموبیل و … نیز نقش به فرزند پسر انتقال داده میشود.یعنی فرزندان در عمل الگوی عملی که در پیش خود دارند توجه و ارزش گذاری به ظواهر تشخص طلبانه است.
با وجود اینکه نظام حاکم سعی فراوان دارد تا زنان ایرانی را از قبول مقامها و مسئولیتهای مهم سیاسی و قضایی واقتصادی باز دارد اما اگر زنان به توانایی های برابر خود با مردان باور داشته باشند و این توانایی ها را بروز دهند همانگونه که مبارزه زنان در سایر کشورها حتی کشورهای دارای دموکراسی در این زمینه ادامه دارد نظام ناچار به نقطه ای میرسد که توانا به نفی این توانایی نمیتواند شود. زنان ایرانی همانقدر که میتوانند در مقامهای سیاسی و قضایی با تغییر نگرش به انسان نقش ایفا کنند، با تغییر نگرش به زندگی و نیازهای ان میتوانند نقش عظیمی در تغییر جهت اقتصاد مصرف محور فعلی ایران به یک اقتصاد پویا و تولید محور داشته باشند. چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی کشور توسط زنان اتخاذ میشود.
اگر در ادامه به نقش مادری زنان توجه می شود نه از بابت کم اهمیت جلوه دادن نقشهایی است که زنان در محیطهای دیگر اجتماعی و فرهنگی ایفا میکنند. بلکه از نقطه نظر عمومیت نقش مادری و میزان زمانی است که برای ان صرف میشود.از اینرو مادری قابل اهمیت و امری نسبتا همگانی است. خصوصا که زن بعنوان مادر نقش مهمی در تربیت انسان ایفا میکند. و نقش مدیریتی روابط خانواده اکثرا با زنان است. زن همسر است و در همسری به فضلی عمل می کند که بسیار در تداوم خانواده دارد و آن فضل ممکن کردن ناممکن است و از طرف دیگر دیدن آینده در حال است. مرد به کمک این دو فضل زن و استعدادهای دیگر، امکان می یابد که خانواده را به کمک همسر خود اداره کند.
تا زمانی که زنان برای امرار معاش و یا تهیه مواد مخدر به خود فروشی می افتند و جامعه بی تفاوت به این جنایت نگاه می کند.
تا زمانی که 360 هزار زن ایرانی به اعتیاد کشیده می شوند و جامعه بر این فاجعه چشم بر میبندند.
تا زمانی که از مظاهر مدرن جلوه کردن پیروی از مد های تخریبی است و بعنوان نمونه کشیدن قلیان مد روز میشود و زن و مرد تصور می کنند که از حق مساوی در تخریب خود برخوردار شده اند.
تا زمانی که فعالان حقوق زنان در زندانها بسر میبرند و یا مجبور به سکوت میگردند و جامعه بی تفاوت به سرنوشت انها مینگرد.
تا زمانی که مادران پارک لاله و خاوران دراحقاق حقوق فرزندان از دست رفته خو.د بی پناه و پشتیبان میمانند.
تا زمانی که زنان فرهیخته و توانای ایران ناچار ازمهاجرتند چرا که شغل و مقامی در شان تحصیلات و مقام علمی خود در ایران نمیابند.
تا زمانی که زنان در شغل بس با اهمیت معلمی واستادی دانشگاه مجا ل و فرصت اظهار نظرآزاد را نمیابند.
و تا زمانی که جامعه و خصوصا خود بانوان کشور از اهمیت نقش عظیمی که میتوانند در تحول جامه بسوی باز شدن ایفا نمایند.
رژیم مستبد حاکم بر ایران هیچگونه نگرانی بخود راه نخواهد داد چرا که تمام این امور در راستای تداوم حیات نظام است.
اما به محض بیداری بانوان کشور حتی اگر تنها یک زن و یا گروهی از زنان بخواهند به در خانه سایر زنان بروند و تنها به زنان حقوق خود را گوشزد کنند ترس ارکان نظام را فرا میگیرد.
از اینرو زنان ایرانی با صرف معرفت به حقوق ذاتی خود قادرند نقش اساسی در تحول جامعه ایفا کنند و ترس نظام نیز دقیقا از این معرفت زنان به حقوق خود نقشی است که متعاقب ان در تربیت فرزندان حقوق مدار ایفا میکنند.
نقش اساسی که زنان در شجاعت دادن به همسران و فرزندان خود در دفاع از حقوق خود و دیگران دارند . نقش اساسی در روند بازگشت اقتصاد مصرفی به اقتصادی تولید محور دارند. نقش اساسی در رشد عشق و محبت در جامعه دارند. نقش اساسی در زندگی در استقلال و آزادی و رشد دارند.
و نقش اساسی در تحول جامعه بسوی دمکراسی و استقرار آن دارند.
از اینرو تا زنان از روابط قدرت خود را آزاد نکنند و تا خود را به عنوان شیء تلقی نکنند و خود را حقوق مدار ندانند و خود را با مرد در رشد هم طراز نداند، تحول اساسی در جامعه بوجود نخواهد آمد . امید که بانوان میهن به این امر معرفت داشته باشند که نقش انان در پیشتازی ایجاد تغییر در نگرش انسان به خود و توانایی های خود و لاجرم تغییر جامعه بسیار حائز اهمیت و تعیین کننده است.