در زمینه تحول جایگاه زنان در جامعه به دو بخش باید توجه کرد . اول اینکه حقوق زن در چه زمینه هایی و کجا پایمال و نادیده و یا حذف می شود و دو اینکه نقش زنان و جامعه و دولت در حقوق مدار ماندن زنان و جامعه جهت از میان برداشتن تبعیضها چگونه است ؟
اگرموقعیت زن ایرانی را با دیگر زنان سراسر جهان مقایسه کنیم ،متاسفانه مشاهده می شود که زنان در بسیاری کشورهای جهان از تبعیضهای مشابه برخوردارند .
در هندوستان زنهایی که از همسران خود جدا بشوند مایه سرافکندگی خانواده هستند .
در ایران نیز زنان طلاق گرفته با مشکلات مختلف اجتماعی روبرو می شوند و زنان و مردان جامعه با دید تحقیر به آنها نگاه می کنند . این زنان مشکلات شغلی پیدا می کنند . زن مطلقه سرپرست خانواده می شود و در بیرون خانه و در درون خانه و در جامعه و خانواده خود و محل کار با مشکلات و سرزنشها و تحقیر ها روبروست و باید با تک تک آنها مبارزه کند .
در بسیاری از کشورها ، زنان بیشترین فعالیت را در زمینه پرورش فرزند ، نگاهدای و اقتصاد خانه و تولید و برداشت محصول را به عهده دارند. با این حال درآمد حاصله از کار بس مهم زنان از آن مردان است . در بسیاری از جوامع پسرها در کار خانه شرکت نمی کنند و دختران پا به پای مادر باید فعالیت کنند و با پسرها برابر شناخته نمی شوند . در بسیاری از جوامع بشری زنان صاحب حق نیستند . مسئله ای که زنان را زجر می دهد این است با وجود یکسانی در خلقت ، متاسفانه از طرف مردان پایین تر و پست تر محسوب می شوند و دارای حق برابر به رسمیت شناخته نمی شوند .
زنان تبعیضها را بخوبی حس میکنند و از این تضاد که ضد حقوق و آزادیهای آنهاست منزجر و لی متاسفانه تنها بخشی از زنان به آن معترضد . که در این زمینه فقر فرهنگی و نیز قوانین ضد زن نقش عمده را دارا می باشند.
به بسیاری از دخترها از کودکی آموخته می شود که مطیع باشند . اعتراض نکنند ، قشنگ باشند ، طناز باشند ، دلربا باشند . زن را چه به کار با تکنیک ، زن را چه به نظر دادن ، زن خوب زنی است که کدبانوی خوبی است . مطیع شوهر است و چون و چرا نمی کند .
زن زیبای دل ربای کدبانو و حرف شنو . شاید این آخری را اکثر مردها بیشتر دوست داشته باشند .
اآن سری از مرهای واقع مستمری که در طول تاریخ تکرار شده و می شود و در کشور ما نیز رایج اند را سعی می کنم لیست کنم که بایستی برای محقق شدن حقوق زنان از میان برداشته شوند .
1 – اعتقاد به نابرابری در خلقت زن و مرد . با بدنیا آمدن فرزند دختر ،سرشت دختر را بد دانستن و بدین خاطر محروم پنداشتن زن از کرامت
2 –ولایت و یا رهبری و مدیریت جامعه به زن نمی رسد . که در آن بخش از فقه تکلیف مدار شیعه و سنی نیز موجود است .
3 – زن اغواگر و اغواپذیر است . می گویند تا زنی اغوا نکند مرد اغوا نمی شود .
4 – نابرابری در مرتبت و قدر و حرمت و یا بهتر بگوییم منزلت زن با فرزند و شوهر . بسیاری به فرزند پسرخردسال خود می گویند مادرت را دست تو سپردم ! یا حاضرند ارث را به پسر بیشتر از مادر و دختر حاضر بدهند .
5- نابرابری بین زن و مرد در مشارکت و مخصوصا اداره جامعه . حتی در آلمان وقتی زنی پستهای مدیریتی سطح بالا پیدا می کند به عنوان امری غیر متعارف از آن صحبت می شود و حقوق کمتری نیز در یافت می نمایند. مردان کمتر به مشاوره با زنان تن می دهند .
7 – نابرابری در تصدی مدیریت . حتی در کشورهای اروپایی که مبارزه زنان برای احقاق حقوق خود از سنت دیرپا تری برخوردار است،جامعه برای مدیریت مرد بیشتر ارزش قائل می شود تا مدیریت زن . و تنها صرف جنسیت در ارزش گذاری کار نقش عمده را دارد نه توانایی و لیاقت انجام صحیح کار.
8 – نابرابری در برتری داشتن نوزاد پسر بر نوزاد دختر
9 – نابرابری از دید فرزندان بین پدر و مادر . مادر را سربار و پدر را نان آور دانستن !
10- نا برابری در برخوردار شدن از حق مالکیت شخصی و کار . اگر مرد حق مالکیت داشته باشد مردم بیشتر قبول می کنند تا زن مالک باشد . بسیاری می گویند کاری کرد آن زن که مرد از حق مالکیت خود گذشت !
11- نابرابری در برخوردار شدن از حاصل کار . مردها سهم بیشتری از زنان برای خود می خواهند . در روستاها که اصلا زن حقی نمی برد . در شهرها هم رعایت انصاف نمی شود .
13 – نا برابری در ازدواج . برای ازدواج مردان امکانات بیشتری وجود دارد تا زنان . مرد صاحب مال از توان ازدواج با امکانات بیشتر برخوردار است در صورتی که زن با همان امکانات مالی و تحصیلی از امکان کمتری در ازدواج برخوردار است .
14 نا برابری در طلاق که بسیار کشنده است . طلاق را تنها حق مرد دانستن نادرست است و در اکثر جوامع بشری زن بعد از طلاق از امکانات زندگی بسیار کمتری نسبت به مرد برخوردار است .
15 – نابرابری بعد از طلاق و ترک خانواده توسط مرد ،که زن بار مخارج و تربیت فرزندان و محرومیتهای اجتماعی و ازدواج مجدد را باید بر دوش بکشد .
16 – مشروع دانستن ازدواج یک مرد با چند زن و حتی رابطه داشتن با چند زن و تحقیر زن حتی اگر بعد از جدایی همسر اختیار کند و در کشورهای مسلمان چند زنی را برای مردان مشروع و برای زنان نامشروع دانستن .
17 – نابرابری واطاعت و فرمانبری زن از مرد . متاسفانه حتی بسیاری از زنان از مرد جربزه دار خوششان می آید و مرد آرام و دمکرات را زن ذلیل می نامند و می گویند حس مردانگی در او نیست . این رابطه قوا را بسیاری از زنان در طول تاریخ امری درست پنداشته اند که با رابطه حق با حق و عقیده و علاقه باید تغییر روش بدهد .
18 نابرابری در استفاده جنسی از زنان و سوء استفاده جنسی از زنان .
19 – نابرابری در روابط جنسی .مرد فعال و زن محکوم به فعل پذیر بودن است .
20 – نابرابری در آموزش و پرورش . خانواده ها بیشتر تمایل دارند پسران خود را به مدرسه بفرستند تا دختران خود را .
21 نا برابری در برخوردار شدن از نیازهای اولیه زندگی مثل غذا ، پوشاک و بهداشت و مسکن
22 نابرابری در پوشش . زنان مجبور به پوشیدن لباسهای سنتی و در چندکشورهای اسلامی مجبور به پوشیدن حجاب به شکلهای مختلف می باشند در صورتی که مردان در انتخاب پوشش آزادند . در کشورهای مسلط زن باید طبق مد لباس بپوشد وگر نه پذیرفته نمی شود . زن را به دید موجود جنسی می بینند که یا باید پوشیده و یا عریان باشد.
رجان سناک ، مدیر تحقیق در مرکز تحقیقات سیاسی در مؤسسه علوم سیاسی فرانسه، خاطر نشان میکند: اصحاب فلسفه روشنگری ، در جهانشمولگرایی خود، نیمی از انسانیت که زنان بودند را از قلم انداخته بودند. چگونه میتوان جانبدار جهانشمولی شد و زنان را شهروند به حساب نیاورد؟ زنان را برخوردار از حقوق انسان نشمردن و نظریه ساختن که زنان را نمیتوان عقلمند به حساب آورد، تناقضی است که فیلسوفان فلسفه روشنایی بدان گرفتار بودند. آنان از سویی خود را مخالف جهل و جهلگرایی میخواندند و از سوی دیگر، برای زنان قابلیت انسان مستقل شدن را انکار میکردند.»
راه حل خروج از این تبعیضها در چیست ؟
اول اینکه این زن است که باید بکوشد به عنوان انسان و موجود زن و به عنوان همسر و به عنوان مادر از این روابط خارج شود . انسانی بشود آزاد و مستقل .
البته این وظیفه مرد هم هست که حقوق خود و حقوق زن خود را به رسمیت بشناسد و برای خود و برای همسر و فرزندان خود محیط مناسب برای رشد استعدادها و برخوردار شدن آنها از حقوقشان را فراهم کند . هر دو باید فضایی بشوند برای رشد دیگری .
جامعه نیز مسئول است که نابرابری ها را به برابری تغییر دهند . در عمل رابطه انسانها با هم باید بر اساس رابطه حق با حق باشد . اگر رابطه ها بر اساس رابطه منافع بشود آنکس که زور بیشتری دارد سعی می کند که حق دیگری را ضایع کرده تا به منفعت بیشتری برسد .
بسیاری از این نابرابری ها در قانون شکل “رسمی” بخود گرفته و تبعیضها “قانونی “شده اند . بنا بر این نیاز به تعییر قوانین است که روح حاکم بر آنها دفاع از حقوق انسان از زن و مرد و کودک را اصل قرار بدهد .
روابط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی باید تغییر ساختار بدهد به گونه ای که حکومت از قانون اساسی پیروی کند که بستر اصلی آن حقوق است . یعنی ما نیاز به قانون اساسی داریم که اصل راهنمای آن حقوق باشد هیچ دین و مرام و ایدئولژی بر آن حاکم نباشد . این قانون اساسی از حقوق انسان از زن و مرد و کودک و از حقوق طبیعت و حقوق شهروندان و حقوق کشور و حقوق کشور به عنوان عضو جامعه جهانی دفاع کند .
جهت بوجود آوردن کشوری که در آن مردم آزاد و مستقل هستند نیاز به جنبشی است که همه مردم از زن و مرد در آن فعال باشند . مخصوصا زنان تا در این جنبش خواستار برابری بگردند و به تمام تبعیضها اعتراض کنند و خواهان اجرای حقوق پایمال شده خود بگردند . بدین صورت زن به عنوان زن ایرانی و به عنوان زن به شکل الگو در جهان مدافع حقوق می گردد و زبان و بلندگوی زنان در دفاع از حقوق می گردد و امکان تحول را در سطح جهان ممکن می گرداند .
تبعیضهایی که برشمردم و تبعیضهایی که در قانون مدنی نوشته شده است که مخالف حقوق انسان و زنان است بایستی تغییر کرده و متناسب با برخوردار شدن حقوق انسان نوشته شوند . از آنجا که تبعیضها بر ضد زنان عمر طولانی دارد ، تعلیم و تربیت زنان باید اولویت بیشتری بیابد .
زنان بایستی در مدیریت های مختلف نقش برابر با مردان بیابند .
آموزش حقوق انسان و خشونت زدایی باید از دروسی باشد که از کودکی به کودکان دختر و پسر آموخته شود .
رابطه مرد و زن باید بر اساس رابطه حق با حق باشد .
ازدواج بر اساس عقیده و علاقه امکان برخوردها و خشونتها را از میان بر می دارد . در ازدواج ، انتخاب با دختر و پسر است . نقش زن در مرحله ازدواج به عنوان رابط ، روابط قدرت در خانواده ها بایستی به زن آزاد و مستقل تغییر کند و ازدواجها بر اساس عقیده و علاقه صورت گیرد .
امید که با کوشش زنان و دختران ایران و کوشش مردان مدافع حقوق انسان ،ایران از دست استبداد آزاد و جامعه شهروندان ممکن بگردد .