جهانگیر گلزار
متن سخنرانی در جلسه همایش ایرانیان هامبورگ
معضلات در ایران ، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است . این مجموعه چهار وجه یک پدیده هستند که این پدیده ایران است و نتیجه اش وضعیتی است که امروز شاهد آنیم .
نظام حاکم بر ایران در حال حاضر کشور را در 8 جنگ درگیر کرده است . ایران در عراق و سوریه و یمن و لبنان خود درگیر جنگ نظامی است . بخاطر سیاستهای نادرست در زمینه اتم ایران تحریم است و ایران درگیر جنگ اقتصادی است و جنگ سیاسی حاصل از درگیری سپاه و قدرت او با دیگر نهادها و سلطه سران سپاه در مافیای واردات و صادرات و از طرف دیگر جنگ فرهنگی که روابط اجتماعی را از روابط انسانی و بدون خشونت به روابط سراسر خشونت تبدیل نموده اند .
امروز شاهد گرانی بیش از حد هستیم که حاصل روابطی است که استبداد فقیه بر کشور و اقتصاد حاکم نموده است .
تا امروز ولی فقیه و مافیای مالی نظامی باعث شده است که 5 درصد مردم ، 70 درصد سرمایه ها را در اختیار داشته باشند .
در حال حاضر توان خرید نیمی از جامعه ایران امکان زندگی در 15 روز را به انها می دهد . نیم دیگر ماه را با فقر جبران می کنند . طبق آمار داده شده مخارج یک خانواده 3/3 نفر معادل 760/3 میلیون تومان است . در سال گذشته برای همین خانوار در آمدی که بتواند مخارج آنها را کفاف بدهد ، دو میلیون و ٤٨٠ هزار تومان اعلام شده بود .
ابراهیمی عضو فراکسیون امید مجلس میگوید: “افزایش حقوق کارمندان برای سال ۹۷ و سال ۹۸ واقعی نبوده است. افزایش حقوق برای سال ۹۷، ۱۰ درصد لحاظ شد در حالی که تورم موجود در جامعه ۱۷ الی ۱۸ درصد بود و برای سال ۹۸، ۲۰ درصد درنظر گرفته شده در حالی که تورم در کشور حدود ۳۵ درصد است” .
یعنی از سال گذشته تا امروز یک سوم هزینه ها بیشتر شده است . به میزانی که بحرانها بیشتر می شود ، تاثیراتش را بر روی معیشت مردم ملموس می توان مشاهده نمود . بنا بر آخرین آمار سال آینده مردم در فقر بیشتر و سرگردانی بیشتری قرار خواهند گرفت .
آیا اصلاحات می تواند راه حل معضلات باشد ؟
در ایران استبداد تک محوری حاکم است . هر آنچه در ایران انجام می گیرد ، باید رعایت قدرت حاکم را بکند . بدین خاطر است که اصلاحات در ایران ممکن نیست . اگر اصلاحی انجام بگیرد ، به نفع استبداد حاکم تمام می شود . اصلاح طلبان در ایران انقلاب را مساوی خشونت و اصلاح را مساوی خشونت زدایی معرفی کرده و می کنند . روش اصلاح طلبان به این صورت بوده که مردم باید از پایین فشار به صاحبان قدرت بیاورند تا آنها در بالا بتوانند چانه زنی کنند . در عمل این مردم در ذهنیت آنها ، تنها وسیله هستند برای روابط قدرتی که حاصل آن تقسیم قدرت است بین سران قدرت . تا امروز گزارش مشخص و دقیقی از چانه زنیها و نتیجه آن داده نشده است .
اصلاحطلبان نقش بزرگی در بزرگ شدن استبداد در ایران دارند . اصلاح طلبی زاییده استبداد فقیه است و آنها در دوران رفسنجانی و خاتمی و روحانی باعث رشد منفی اقتصاد و تولید و نهادینه شدن استبداد فقیه در ایران شده اند . آنچه از امرهای واقع مستمر است این است که : مسئله ساز نمی تواند مسئله حل کن باشد . تفاوت اصلاح طلبان و تمامیت خواهان در زمان انتخابات خود را نشان می دهد تا مردم بین بد و بدتر ، به بد که اصلاح طلبان هستند رای بدهند .
از بعد از دوره احمدی نژاد حجم پول در ایران از 4700 هزار میلیارد تومان به 15هزار هزار میلیارد تومان رسیده است . این نظام هزینه های خود را با فروش نفت و قرضه از خارج و چاپ اسکناس ممکن کرده است . از این بابت روزانه تورم بزرگتر می شود .
در جامعه ای که فضای رشد باز است و مردم در سرنوشت خود فعال و سهیم هستند و دمکراسی برقرار است ، اصلاحات می تواند راهگشای فضاهای بسته بگردد و امکان تحول را ممکن گرداند . در جوامع بسته هر آنچه تحت نام اصلاحات انجام می گیرد به نفع استبداد خواهد بود . این از امرهای واقع مستمر در همه جوامع می باشد .
در ایران استبدا تحت نام ولایت فقیه حاکم است . محور تمام روابط استبداد فقیه است . قدرت فقیه قدرت فوق قانون است . فقیه بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد . او تنظیم کنند روابط داخلی و خارجی است . او جهت دهنده اقتصادی است و تمام تصمیمگیری های اساسی با مشورت و موافقت او باید انجام بگیرد . ولی فقیه و نظام ولایت فقیه غیر قابل اصلاح است . شخص خامنه ای و بیت رهبری مخالف دادن آزادی هستند . تصور می کنند که اگر کمی آزادیها بسط بیابد ، سیل مردم آنها را خواهد برد . ترسی که از واقعیت اجتماعی ناشی می شود .
لازم به توضیح است که در هر رابطه ای علم و فن وابزار و پول نقش دارد . اگر در این رابطه زور محور باشد دیگر عوامل به کمک قدرت و زور می آیند . مثلا پول بیشتر بشود ، در خدمت قدرت عمل می کند . و دیگر عوامل نیز به همین صورت است . اگر بجای زور و قدرت ، حق و حقوق انسان را بگذاریم تفاوت مهمی صورت می گیرد . رابطه که در قدرت مدار بسته قدرت را ساخته است ، باز شده و علم و فن و پول بکار رشد انسان و عمران طبیعت می آید .
محور ساختار روابط در ایران قدرت است . بنا بر این ، آن چیزی که باید تغییر کند و حقوقمدار بشود محور قدرت است .
روانشناسی مردم در استبداد و مخصوصا استبداد دینی حاکم بر ایران روانشناسی عجز و ناتوانی و یاس و احساس حقارت و سرخوردگی است . این احساسات از آنجا بوجود می آیند و ایرانیان را در زمره شهروندان افسرده و از طرف دیگر خشن در رابطه با خود و زندگی خود کرده است زیرا استبداد فقیه محور روابط در کشور گردیده است .
احساس عجز و ناتوانی زایید ذهنیت زیست در استبدادهاست . این احساسات احساس انسان با حقوق نیست . انسانی که از حقوق برخوردار می شود احساس شادی و رشد و تحول دارد .
آیا نیروهای خارجی می توانند راهگشا مشکلات مردم باشند ؟
ما چند تجربه در دو دهه گذشته داشته ایم . یکی افغانستان و یکی عراق و یکی لیبی و یکی سوریه . حمله نظامی در این کشورها نه اینکه دمکراسی و امنیت و نظم و عدالت را به ارمغان نیاورد بلکه ساختارهای قبلی که در خدمت مردم عمل می کرد را از بین برد و این جوامع را از هم گسیخته کرده و مشکلات فراوانی را بر مشکلات قبلی خود اضافه نموده است .
دخالت قدرتهای جهانی در اداره مملکت تضاد با استقلال وطن دارد . هیچ شخص و گروه و دسته بیگانه ای حق دخالت در امور کشوری را ندارد .
راه حل معضلات در دست مستبد عادل است ؟
عده ای از شهروندان تصور می کنند که قدرت را باید با قدرت جانشین کرد . گروههای سیاسی و مخصوصا آنها که خود را روشنفکر می دانند بیشتر در دام این تفکر می افتند .
مثلا می گویند که چرا این نظام زندانی سیاسی دارد و یا اعدام می کند ولی بعد از این نظام اعتقاد به اعدام افراد این نظام و زندانی کردن مخالفین دارند . در عمل می گویند استبداد فقیه بد است ولی استبداد صالح و یا استبداد درس خوانده ها و یا استبداد وابسته بد نیست . مشکل ایران تغییر شکل نیست بلکه تغییر ساختار است تغییر ستون پایه های قدرت و دمکراتیزه کرده روابط شرط اساسی برای برقراری دمکراسی است .
استبداد ، استبداد است . از دست استبداد باید نجات یافت .
پس کدام بدیل ؟
تحول در ایران ممکن می گردد اگر محور روابط که در قانون اساسی ولایت فقیه است ، جایش را به کس دیگری و یا گروه دیگری ندهد . بلکه بجای قدرت مطلقه که در تضاد کامل با حقوق شهرومندان است ، حقوق پنجگانه جایگزین بشود .
بدیل این نظام باید حقوقمدار باشد . بدیل این نظام باید قبول داشته باشد که با دیگر افراد جامعه حق اختلاف دارد و حق اشتراک در نظر . به دلیل اینکه مخالف نظر او هستند باید با آنها با خشونت عمل نکند .
بدیل این نظام باید در خدمت مردم باشد برای اینکه شهروندان از حقوق ذاتی خود برخوردار بگردند . در عمل بدیل می شود کارگزار مردم و مدیریت کنند خواست مردم .
قانون اساسی باید تغییر کند و محور فقیه و یا شاه و یا شخص و یا حزب و یا مقام علمی و مذهبی محور روابط نگردد . دین و مرام هم نباید در قانون اساسی محور بگردند . بستر و تمام اصول حاکم بر قانون اساسی باید از 5 دسته حقوق دفاع کند . حقوق انسان ، حقوق شهروندی انسان ، حقوق طبیعت و حقوق ایران و حقوق ایران به عنوان عضو جامعه جهانی . رابطه ها که امروز بر اساس رابطه منافع با منافع و یا قدرت با قدرت هستند باید تغییر ساختار بدهند و بشوند رابطه حق با حق .
وقتی بستر قوانین 5 دسته حقوق بشوند ، رابطه بنیاد دینی با دولت قطع می گردد . رابطه ایدئولژیک هم از قانون اساسی قطع می شود . در این حالت خشونت از بین می رود و زیست در حقوق و رعایت حقوق خود و دیگری اصل روابط می گردد و رشد در سطح شهر و عمران طبیعت ممکن می گردد .
طبیعت ایران در حال نابودی است . طرح ایران سبز باید ممکن بگردد و علم و امکانات تکنیکی در خدمت طبیعت و عمران آن باید بکار بیفتند تا ایران محیط زندگی بگردد .
اقتصاد ایران اقتصاد مصرف محور بوده و هست . محور چرخه اقتصادی ایران بر مصرف و مصرف بیشتر شکل گرفته است . بدین خاطر ، منافع حرف اول را می زند مافیای مالی نظامی بر اقتصاد سلطه پیدا کرده است . بدیل استبداد فقیه باید این رابطه را دگرگون کند . اقتصاد باید تولید محور بگردد . انسان ایرانی باید بیاموزد که کالای مورد احتیاج خود را خود تولید کند و کالای خوب تولید کند و صادر کند و ایرانی افتخار کند که کالای تولید وطن استفاده می کند .
مجددا یاد آور می شوم . تحول در ایران با جایگزینی قدرت جدید بجای قدرت حاکم ممکن نمی گردد .اگر تنها به دنبال تغییر بالا دستها یعنی در سطح دولت مردان باشیم ، استبداد خود را باز سازی می کند . تحول اصلی را باید مردم انجام بدهند که مدافع حقوق خود بگردند و از حقوق دیگری دفاع کنند . اگر جامعه حقوق خود را بشناسد ، امکان سلطه استبداد جدید کم و کمتر می شود .
شعار مردم ، بیا بیرون هموطن حقتو فریاد بزن ، خواهان تغییر در ساختارهاست .
اگر مردم خواهان تغییر بگردند و خواهان زیست در دمکراسی بشوند .
ستون پایه های استبداد ساخته از دادگاههای انقلاب تا سپاه و بسیج و … باید تغییر ساختار بدهند . ساده سخن اینکه این ستون پایه ها که در خدمت قدرت مطلقه هستند باید در خدمت مردم تغییر مدیریت و ساختار بدهند و در دیگر ارگانها ادغام بگردند .
بدیل نظام ولایت فقیه باید الگوی آزادیخواهی و استقلال طلبی باشد . بدیل این نظام باید خارج از نظام عمل کند و روی سخنش مردم ایران و ارائه برنامه جهت خروج از بحرانهای ایران باشد .