مرکز پژوهش های حقوندی به ابتکار و همت آقایان، ایمان فلاح و جهانگیر گلزار، روز شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲برابر با ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳ همایش «میراث ابوالحسن بنی صدر برای ایران امروز» را برگزار کرد.
متن ذیل سخنان اینجانب در آن همایش بود:
من بیست ساله بودم که ابتدا با نوشته های بنی صدر و سپس با خود ایشان در سال ۱۳۵۲ شمسی برابر با ۱۹۷۴میلادی آشنا شدم. بنی صدر از همان ابتدا بطور ناخودآگاه الگوی من گشت.البته بعدها در تحصیلات و مطالعات روانشناختیبه اهمیت نقش الگو در زندگی فرد و جامعه پی بردم.
در این گفتار کوتاه سعی میکنم، ابتدا چند نکته مهم در مورد رابطه خودم با بنی صدر را شرح دهم. سپسبطور بسیار کوتاه و خلاصه روانشناسی الگو و تأثیر آن بر زندگی و سرنوشت فرد و جامعه را تشریح کنم. و در آخر نظرم را در مورد شخص بنی صدر، بمثابه الگویی جاویدان برای ایران و ایرانیان،بیان کنم:
چند نکته در مورد رابطه خودم با بنی صدر:
همانطور که در ابتدا گفتم، من بیست ساله بودم که ابتدا با آثار بنی صدر و پس از مدت کوتاهی با خود ایشان آشنا شدم. این آشنائی چنان تأثیر عظیمی بر احساسات و اندیشه های من گذارد که تا آنزمان چنین احساس و اندیشه ای را در وجود خودم نمی شناختم. طوری که میتوانم همین حالا برای شما حضار گرامی تمام جزئیات آن، حتی سئوال و جوابها و بحث های آن جلسات اولیه با ایشان را به تفصیل شرح دهم.
مطالب و موضوعاتی را که من آنزمان ـ مابین بیست تا سی سالگی خود ـدر کتابهای بنی صدر، از جمله کیش شخصیت، نفت و سلطه، روش شناخت بر پایه توحید، موازنه ها، تعمیم امامت و پرشمار مقاله های ایشان در زمینه های گوناگون مطالعه میکردم، در افکار و احساسات من حضوریتکراری و دائمیداشتند.
آنزمان من نمی فهمیدم، چرا اینگونه است؟ این تأثیر عجیب و غریب از کجا میآید؟ و چه زمان قطع خواهد شد؟ فقط اینرا میدانستم که اندیشه ها و نظرات بنی صدر نه تنها در ذهن و زبان من حضور دائمیدارند، بلکه حتی بهنگام صحبتها و معاشرت های با دوستان نزدیک و هم فکر خودم، نوشته ها و گفته های ایشان، نقل مجلس ما بود.
من امروز در اثر مطالعه و پژوهشروانشناختی، بعلاوه تجارب شخصی خودم، جواب سئوالهای بالا را پیدا کردم.
در حال حاضر میدانم، که من از آنزمان تا هم اکنون و پس از این نیز، بطور مداومدرست و یا نادرست بودننظرات و افکار بنی صدر را با واقعیتهای زندگی فردی و اجتماعی خودم آزمون میکنم. بخصوص در کارهای تحصیلی و دانشجویی، و سپس علمی و تحقیقی، البته در کنار بیشمار پرسشها از من و پاسخها از بنی صدر، در زمان حیات ایشان، این چالشها هنوز در درون من وجوددارند.
بطور کوتاه و خلاصه، هر کدام از نوشته ها، مباحث و معاشرت های من با بنی صدر، برای من آشنائی با جهانی نو بود. جهانی که تا آنزمان نه آنرا می شناختم و نه قادر به درک آن بودم. و امروزهاین امر برایم روشن و مبرهن شده است که من با آثار فکری بنی صدر بزرگ شدم، سیاسی شدم، و اگر جای مبالغه نباشد، روشنفکر شدم.
روانشناسی الگو و تأثیر آن بر زندگی و سرنوشت فرد و جامعه:
در روانشناسی بطور عمومی، و در روانشناختیرشد و تعلیم و تربیت،این یک اصل است که بدون الگو، نه انسان و نه جامعه قادر به رشد کردن نیستند.چرا که بخش بزرگی از روانشناختی یادگیری و شناخت فردی و اجتماعی بکمک و از طریق شناخت الگوها میسر میشوند. در اینصورت از جنبه روانشناسی:
الگوها راه رشد و تعلیم و تربیت را برای فرد و جامعه هموار میکنند. بهمین دلیل هم هست که بیشترین تلاش مستبدین و نظامهای استبدادی،کشتن و از میان بردن الگوها و یا دست کم، سانسور و بدنام کردن آنان، با زدن تهمت و شیوع انواع دروغها در مورد آنان است.
بنابر تحقیقات متعدد در روانشناسی هر انسانی از ابتدای تولد تا پایان عمر خویش در کمال آزادی و استقلال برای خویش الگو انتخاب میکند. این الگوها همانطور که آمد، برای رشد فکری و اجتماعی او نقشی مهم و حیاتی ایفا میکنند.
زیگموند فروید، بیش از یک قرن پیش حتی معتقد بود، هر انسانی هویت خویش را از طریق الگو هایی که خود برای خویش بطور آزاد و مستقل انتخاب میکند، میسازد و صاحب هویت میشود. از دید اوالگو سازنده هویت فرد و جامعه است.
برای مثال آیا اصلاً فرهنگ بدون الگو بوجود میآید و پایدار می ماند؟ آیا این الگوها نیستند که فرهنگها را میسازند و ضامن بقا فرهنگها هستند؟
ما در کارهای متعدد فروید بطور مکرّر با واژه هم هویت شدن sich identifizieren مواجه میشویم. او هم هویت شدن با الگوهای خویش را عمل روانی ناخودآگاه جهت یافتن مسیر و جهت رشد میدانست که انسانهاخود آنرا آزادانه انتخاب میکنند.
فروید در کتاب خود « تعبیر خواب » Traumdeutung اینطور مینویسد:
« هم هویت شدن با الگوی خویش یک تقلید ساده و پیش پا افتاده نیست، بلکه بر اساس این توقع صورت میگیرد که فرد میخواهد « همانند و برابر » با الگوی خویش شود. این امر بطور ناخودآگاه در جهتبرابری و یگانگی جستنو یا همانند الگوی خویش گشتن، مربوط میشود. » (1)
در واقع یافتن الگو برای خود بدین علت صورت میگیرد که فرد میخواهد بر اساس ویژگیهای الگوی خویش، رشد فردی و اجتماعی خود را سازماندهی کند. بنابر نظر فرید، این سازماندهی فعل و انفعالی درونی و ناخودآگاه است.
نظر من در مورد بنی صدر، بمثابه الگویی جاویدان برای ایران و ایرانیان:
از جنبه روان نگاری Psychogramm (بمعنای ترسیم توانائی ها و ویژگیهای شخصیت )، زندگی و آثار بنی صدر را به چهار دوره مختلف میتوان تقسیم کرد:
دوره اول:
تا حدود سن سی سالگی ایشان که در ایرانساکن بود و در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه، و دست آخر مؤسسه علوم اجتماعی کار و زندگی و فعالیت سیاسی میکرد.
دوره دوم:
ورود بنی صدر به فرانسه و ادامه تحصیلات در دانشگاههای پاریس بود. این دوره، دوره ساختن و پرداخت اندیشه ای جامع و یا بزبان خود ایشان، « یافتن اصل راهنما و فکر راهنما » جهت تحولی بنیادین در روابط سیاسی و اجتماعی در ایران بود،که به انقلاب بهمن ماه سال ۱۳۵۷ منجر گشت.
بنی صدر بمثابه پیشنهاد کننده انقلاب اسلامی و در واقع مغز متفکر آن،پنج سال پیش از وقوع انقلاب در ایران،کتاب « حکومت اسلامی »خود را که بر گرفته و ادامه دهنده « حکومت ملی » مصدقبرای برنامه عمل در ایران بود، را تدوین و در سخنرانیها و جلسات بحث و تبادل نظر، آنرا تشریح میکرد.
دوره سوم:
وقوع انقلاب سال ۵۷، رفتن بنی صدر به ایران، و بیان برنامه ها و اندیشه هایی بود کهمیبایستیجهت و مسیر انقلاب مردم ایران را طی میکرد. در این دوره بنی صدر آنچه را در نظریه های خویشساخته و پرداخته بود، تبدیل به عملکرد. وهمراه با یاران همفکر و همرزم خویش برای موفقیت آن سختکوشید.
ولی ما خوب میدانیم که به امر خمینی و بدستعوامل او، کودتایی بس خونین و ویرانگر در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ علیه این اندیشه و عمل سیاسی ـ اجتماعی صورت گرفت که تا هم اکنون نیز ادامه دارد. ولی نفس های آخر خود را میزند. و بالاخره
دوره چهارم:
که بقول خود ایشان دوره « انقلاب اسلامی در هجرت »است. اهمیت این دوره از زندگی و آثار بنی صدر، از دید من خیلی بیشتر از هر سه دوره پیشین است. چرا که در این دوره بنی صدر به اندیشه های سیاسی و اجتماعی خویش استحکام بخشید. و در تجربه درستی و حق بودن آنرا به اثبات رساند.
چرا بنی صدر الگویی جاویدان شد؟:
جواب من به سئوال بالا اینست: بنی صدر اندیشه ای را ساخت و تبیین کرد که در آنگذشته و حال و آینده ما ایرانیان را آیینه وار در جلو چشمان ما قرار میدهد.تاکید و توصیه او برای ما ایرانیان این بود:
گذشته خود ( تاریخ و فرهنگ کهنسال ایران ) را شناسائی کنیم، به آن بمثابه سرمایه ای بنگریم برای بکار گرفتنآن در زمان حال،و حال را با کار و کوشش خویش جهت برنامه ریزی و ساختن آینده ای حقوند و رشد یاب، قدر بشناسیم. چرا که حقوند زندگی کردن و رشد یافتن حق ما ایرانیان است.
امید که همگی ما در اینکار موفق شویم.
با تشکر فراوان از همه حضار گرامی و شنوندگان این همایش.
(1)
Sigmund Freud: Die Traumdeutung; G.W., II-III, S. 155 -156